صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5033

1. مکن به لهو و لعب صرف نوجوانی خویش

2. به خاک شوره مریز آب زندگانی خویش

3. هوای نفس ز دست اختیار برده مرا

4. خجل چو موج سرابم ز خوش عنانی خویش

5. نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران

6. نفس چو راست کنم می برم گرانی خویش

7. همان ز چشم حسودان مرانمکدان است

8. اگر خورم جگر خود زبی دهانی خویش

9. درین جهان دل بی غم نمی شود پیدا

10. اگر برون دهم از دل غم نهانی خویش

11. فغان که نیست بغیر از دریغ و افسوسی

12. به دست آنچه مرا مانده از جوانی خویش

13. خجالت است نصیبم ز تنگدستیها

14. چو میهمان طفیلی زمیزبانی خویش

15. به تار خود نبود هیچ عنکبوتی را

16. علاقه ای که تو داری به زندگانی خویش

17. دلم همیشه دو نیم است چون قلم صائب

18. ز بس که منفعلم از سیه زبانی خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از سهی سرو که در راستیش همتا نیست
* صفت قامت دلجوی شما می‌شنوم
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* پند کسم به دل ننشیند که دل ز شوق
* پر شد چنانکه جای نماندست پند را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
* خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
شعر کامل
مولوی