صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5097

1. هرکه بیند به چشم بیمارش

2. می شود درزمان پرستارش

3. توبه را می کند خراباتی

4. لب میگون و چشم خمارش

5. زندگانی به خضر بخشیده است

6. آب حیوان ز شرم گفتارش

7. صبح عیدست در دل شب قدر

8. درشبستان زلف، رخسارش

9. مغز دراستخوان شود شیرین

10. چون بخندد لب شکر بارش

11. سنگ برسینه می زند از کوه

12. کبک درروزگار رفتارش

13. صلح داده است آب و آتش را

14. آتش آبدار رخسارش

15. تاب نگذاشتند در دلها

16. خط مشکین و زلف طرارش

17. خون به دلهای عاشقان کردن

18. می چکد چون عرق ز رخسارش

19. خار دیوار می شود مژه اش

20. هرکه آید به سیر گلزارش

21. در ترازو به جای سنگ نهد

22. یوسف مصر را خریدارش

23. لرزش زلف یار بیجا نیست

24. شیشه صد دل است دربارش

25. قامت اوست سر خط صائب

26. چون نگردد بلند گفتارش ؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می کند کار خرد، نفس چو گردید مطیع
* دزد چون شحنه شود امن کند عالم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز خاک آفریدت خداوند پاک
* پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
شعر کامل
سعدی
* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ