صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5100

1. بس که زند موج نور سرو روانش

2. هاله ماه است طوق فاختگانش

3. قطره اشکی به روی نامه سیاهی است

4. چشمه حیوان ز انفعال دهانش

5. خشک چو سوزن شده است از عرق شرم

6. رشته مریم ز شرم موی میانش

7. شهپر سیمرغ بسته است به بازو

8. ناوک بی بال وپر ز زور کمانش

9. حلقه گردون به خاک راه فتاده است

10. تا برباید به قد همچو سنانش

11. گرچه لب غنچه سر به مهر حجاب است

12. نامه واکرده ای است پیش دهانش

13. چشمه خورشید را سراب شمارد

14. هرکه ببیند رخ ستاره فشانش

15. هر که به دامان آن نگار زند دست

16. خوش گذرد چون حنا بهار و خزانش

17. شاهسواری که من ربوده اویم

18. دست تصور نمی رسد به عنانش

19. هیچ نصیبی بغیر داغ ندارد

20. صائب مسکین ز سیر لاله ستانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگس بیمار تو گشته پرستار من
* تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
شعر کامل
فروغی بسطامی
* باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
* گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
شعر کامل
حافظ
* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی