صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5179

1. فتنه روز جزا درته سردارد عشق

2. نمک شور قیامت به جگر دارد عشق

3. گر چه از ساغر توحید ز خودبی خبرست

4. ازضمیر دل هر ذره خبر دارد عشق

5. نه همین جاده را سر به بیابان داده است

6. همه اجزای جهان رابه سفر دارد عشق

7. عشق، خورشید و جهان شبنم بی بنیاد است

8. از صف آرایی شبنم چه خطر دارد عشق؟

9. نیست چون برق تجلی که سرازطور کشد

10. چون شرر در دل هر سنگ مقر دارد عشق

11. نیست چون خضر گرانجان که خورد تنها آب

12. آب حیوان مروت به جگر دارد عشق

13. عقل را دل به سر بیضه گردون لرزد

14. چند ازین بیضه فزون درته پر دارد عشق

15. سر من چون سر خورشید به بالین نرسید

16. با من خسته بپرسید چه سر دارد عشق

17. چشم شبنم چه به خورشید جهانتاب کند؟

18. چه غم ازمردم کوتاه نظر دارد عشق؟

19. صائب ازدل خبر عشق هنرمند بپرس

20. عقل کج فهم چه داند چه هنر دارد عشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
* سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
شعر کامل
حافظ
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
* ساقی بده بشارت رندان پارسا را
شعر کامل
حافظ