صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5220

1. زلف تو نفس در جگر باد کند مشک

2. آهوی تو خون در دل صیاد کند مشک

3. در هیچ سری نیست که سودای ختن نیست

4. تا نغز که از بوی خود آباد کند مشک

5. تا هست سخن، زنده بود نام سخنور

6. ارواح غزالان ختا شاد کندمشک

7. در زیر فلک دل چه پر وبال گشاید؟

8. در نافه سربسته چه فریاد کند مشک

9. بیخواست جهد ازجگر سوخته اش آه

10. هرگاه که ازناف ختن یاد کند مشک

11. گر راه تو افتد به ختا، آهوی چین را

12. برگرد تو گرداند و آزاد کند مشک

13. بیرون نتواند شدن ازکوچه آن زلف

14. صد سال اگر همرهی باد کند مشک

15. تا گرد سر زلف دلاویز تو گردد

16. از نکهت خودبال پریزاد کند مشک

17. فارغ بود ازمنت قاصد دل خونین

18. صد نامه براز بوی خود ایجاد کند مشک

19. در چشم غزالان ختا خواب شود خون

20. افسانه زلف تو چو بنیاد کند مشک

21. بهر جگر زخمی ما چرخ سیه کار

22. هرشام ز خون شفق ایجاد کند مشک

23. چون خامه صائب گره نافه گشاید

24. دامان زمین را ختن آباد کند مشک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ
* بسان دانه نارست اندر زعفران غلتان
* زشوقش اشک رنگینم که بر رخسار می آید
شعر کامل
سیف فرغانی
* همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
* که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
شعر کامل
سعدی