صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5241

1. مکش ای سلسله مورو به هم از زاری دل

2. که شب زلف بود زنده زبیداری دل

3. بند و زنجیر مرا کیست که از هم گسلد

4. من که آزاد نگشتم ز گرفتاری دل

5. تیغ خورشید ز خاکستر شب نورانی است

6. سبزی بخت بود پرده زنگاری دل

7. از گرفتاری پیوند سبک کن دل را

8. که بود شهپر توفیق سبکباری دل

9. کیست جز دیده خونبار درین خاکستان

10. که سرانجام دهد شربت بیماری دل

11. بر تهیدستی دریای گهر می خندد

12. شوره زار تن خاکی ز گهر باری دل

13. تلخی زهر بود باده لب شیرین را

14. هست در تلخی ایام شکر خواری دل

15. دو سه روزی که درین غمکده مهمان بودم

16. بود چون غنچه مدارم به جگر خواری دل

17. خاک تن را دهد از جلوه مستانه به باد

18. نشود غفلت اگر پرده هشیاری دل

19. در ره سیل کشد پای به دامن چون کوه

20. هرکه با جلوه او کرد عنانداری دل

21. ننهد پشت به دیوار فراغت هرگز

22. پای هرکس که به گل رفت زمعماری دل

23. رگ کانی است که در لعل نهان گردیده است

24. قامت همچو نهال تو زبسیاری دل

25. به پرستاری دل روز جزا درماند

26. هرکه صائب نکند چاره بیماری دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
* کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* نرگس همه شیوه‌های مستی
* از چشم خوشت به وام دارد
شعر کامل
حافظ
* سعدیا عمر عزیزست به غفلت مگذار
* وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
شعر کامل
سعدی