صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5326

1. زان لب جان بخش با خط معنبر ساختم

2. من به ظلمت ز آب حیوان چون سکندر ساختم

3. در محیط عشق غواصی نمی آمد ز من

4. با کف بی مغز ازان دریای گوهر ساختم

5. بازشد از شش جهت بر روی من هر در که بود

6. تا ازین درهای بی حاصل به یک در ساختم

7. همچنان چون عود خامم در محبت گرچه من

8. سینه را از آه آتشباز مجمر ساختم

9. من که دریا در نمی آمد به چشم همتم

10. عاقبت با قطره آبی چو گوهر ساختم

11. می شمارند اهل درد از بیغمانم گرچه من

12. داغ خود را خوش نمک از شورمحشر ساختم

13. می کشم خجلت زبینایان ز کوته دیدگی

14. تا ترا با آفتاب و مه برابر ساختم

15. حاصلی جز سنگ طفلان در برومندی نبود

16. من به برگ از گلشن ایجاد از بر ساختم

17. آفتاب مغفرت می خواست میدان وسیع

18. دامن خود را به جای دیده من ترساختم

19. شوق من از نامه پردازی به دیدارش فزود

20. چشم خود را حلقه پای کبوتر ساختم

21. هر سر بی مغز درخورد کلاه فقر نیست

22. من زناشایستگی با افسر زر ساختم

23. شیشه خشک است در کامم شراب لعل فام

24. تا به خون دل دهان خویش راترساختم

25. چهره زرین ز چشم زخم صائب ایمن است

26. از زروسیم جهان باروی چون زرساختم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
* من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
شعر کامل
رهی معیری
* حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
* از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* شانه شمشاد را دست نگارین می کند
* بس که در زلف گرهگیر تو دلها خون شده است
شعر کامل
صائب تبریزی