صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5385

1. خار دیوارم که از برگ و نوا بی طالعم

2. از ثبات خویش در نشو و نما بی طالعم

3. با من غم دیده نه دلدار می سازد نه دل

4. من هم از بیگانه، هم از آشنا بی طالعم

5. سایه من گرچه می بخشد سعادت خلق را

6. کار چون با قسمت افتد چون هما بی طالعم

7. هرکه را از خاک بردارم، زندخاکم به چشم

8. در بساط آفرینش چون صبا بی طالعم

9. خانه آیینه دارد زنده دل نام مرا

10. چون سکندر گرچه ازآب بقا بی طالعم

11. داغ دارد چشم پاکم دامن آیینه را

12. حیرتی دارم که از خوبان چرا بی طالعم

13. منت بیگانگان از آشنایان خوشترست

14. منت ایزد را که من از آشنا بی طالعم

15. داغ دارد شانه را در موشکافی دفتم

16. در به دست آوردن زلف دو تا بی طالعم

17. می نمایم ره به خلق و می خورم بر سر لگد

18. در میان رهبران چون نقش پا بی طالعم

19. چون سویدا اگرچه راهی هست در هر دل مرا

20. همچو تخم خال از نشو و نما بی طالعم

21. راستی چون سرو صائب بی ثمر دارد مرا

22. من ز صدق خود درین بستانسرا بی طالعم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
* تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
شعر کامل
حافظ
* ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
* باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
* برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شعر کامل
حافظ