صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 541

1. وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را

2. که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را

3. کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید

4. خوابی از بند رهانید مه کنعان را

5. اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان

6. که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟

7. به که ارباب شفاعت به سر خویش زنند

8. نکهت منت اگر هست گل احسان را

9. گر شود دولت بیدار مساعد روزی

10. صائب آن نیست فراموش کند یاران را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
* هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
شعر کامل
سعدی
* ز هر سو شاخ گیسو شانه می‌کرد
* بنفشه بر سر گل دانه می‌کرد
شعر کامل
نظامی
* آن روز که تعلیم تو می‌کرد معلم
* بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟
شعر کامل
هلالی جغتایی