صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5512

1. دل صد پاره خود را به زلف یار می بندم

2. من این اوراق را شیرازه از زنار می بندم

3. به چشم خیره رسوا نگاهان برنمی آیم

4. به افسون گر چه چشم رخنه دیوار می بندم

5. دم سرد خریداران اگر این چاشنی دارد

6. شوم گر آب گوهر یخ درین بازار می بندم

7. زبان در کام چون پیکانم از خشکی نمی گردد

8. لب خشک از تکلم چون لب سوفار می بندم

9. ز چشمم روی می تابد ز حرفم گوش می گیرد

10. نگه در چشم می دزدم لب از گفتار می بندم

11. ز تسخیر مزاح سرکش او عاجزم ور نه

12. به تردستی شعله را با خار می بندم

13. کمر در خون من صد عندلیب مست می بندد

14. گل داغی اگر بر گوشه دستار می بندم

15. فرستم نامه چون صائب به آن سنگین دل کافر

16. به بال نامه بر با رشته زنار می بندم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی
* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
* تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم
شعر کامل
سعدی