صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5539

1. ز دامن نگذرد پای زمین گیری که من دارم

2. گران محمل تر از خواب است شبگیری که من دارم

3. کند خون در جگر بسیار نعمتهای الوان را

4. درین مهمانسرا چشم و دل سیری که من دارم

5. شود سیر از جهان برهر که افتد چشم سیر من

6. کدامین کیمیاگر دارد اکسیری که من دارم

7. من و نالیدن از سودای عشق او معاذالله

8. نمی آید صدا بیرون ز زنجیری که من دارم

9. ز وحشت خانه صیاد داند سایه خود را

10. درین وادی نظر بر صید نخجیری که من دارم

11. ز خجلت آه بی تاثیر من در دل بود دایم

12. ز ترکش بر نیاید از کجی تیری که من دارم

13. نمی باید سلاحی تیز دستان شجاعت را

14. که در سرپنجه خصم است شمشیری که من دارم

15. شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان دایم

16. که دارد از مریدان این چنین پیری که من دارم

17. مگر در خواب بیند کعبه مقصود را صائب

18. درین وادی ز عزم سست شبگیری که من دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر که با منطق خواجو کند اظهار سخن
* در به دریا برد و زیره به کرمان آرد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
* همبوی مشک باد و زمین پر ز بوی بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت
* چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی