صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 571

1. از بساط فلک آن سوی بود بازی ما

2. شش جهت کیست به ششدر فکند بازی ما؟

3. ما حریفان کهنسال جهان ازلیم

4. طفل شش روزه عالم ندهد بازی ما

5. تخته نقش مرادست دل ساده دلان

6. بازی خود دهد آن کس که دهد بازی ما

7. قوت بازوی اقبال، رسا افتاده است

8. نیست محتاج به تعلیم و مدد بازی ما

9. خانه پرداختگانیم درین بازیگاه

10. دل ز بازیچه گردون نخورد بازی ما

11. پیری و طفل مزاجی به هم آمیخته ایم

12. تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما

13. روزگاری است به گردون دغا هم نردیم

14. عجبی نیست اگر پخته بود بازی ما

15. چون زر قلب نداریم به خود امیدی

16. در شب تار جهان تا که خورد بازی ما؟

17. ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند

18. خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما

19. بود ما محض نمودست، سرابیم سراب

20. جای رحم است بر آن کس که خورد بازی ما

21. جامه را پرده درویشی خود ساخته ایم

22. ندهد فقر به تشریف نمد، بازی ما

23. چه خیال است که از پای نشیند صائب

24. تا به هر کوچه چو طفلان ندود بازی ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو
* من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* الا تا در مه بهمن بود در خانه‌ها آبی
* الا تا در مه نیسان بود در دشتها سوسن
شعر کامل
امیر معزی
* به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
* گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم
شعر کامل
صائب تبریزی