صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5777

1. جنون کجاست که دستی به کار بگشاییم

2. ز کار چرخ گره غنچه وار بگشاییم

3. ز برق آه بسوزیم مهر و ماهش را

4. گره ز رشته لیل و نهار بگشاییم

5. چنین که تنگ گرفته است روزگار به ما

6. امید نیست درین روزگار بگشاییم

7. گل از جدایی ما می کند گریبان چاک

8. چه لازم است گریبان به خار بگشاییم

9. متاع ما سخن و خلق پنبه در گوشند

10. درین قلمرو و غفلت چه بار بگشاییم؟

11. فلک ز کاهکشان تنگ بسته است کمر

12. چگونه ما کمر کارزار بگشاییم؟

13. به زور بازوی اقبال کار پیش نرفت

14. مگر به قوت دل این حصار بگشاییم

15. چنین که مست غرورند عالمی صائب

16. سرفسانه شیرین چه کار بگشاییم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی
* ناصح زبان گشاد که تسکین دهد مرا
* نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
شعر کامل
هلالی جغتایی
* پروانه بر آتش زند از بهرتو خود را
* ای شمع تو هم حرمت پروانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی