غزل شمارهٔ 5779
1. زین نه صدف به روشنی دل گذشته ام
2. چون بحر بیکنار ز ساحل گذشته ام
3. مجنون به گرد من نرسد در گذشتگی
4. چون گردباد، راست ز محمل گذشته ام
5. از دیر و کعبه نیست خبر رهرو مرا
6. چون برق بر سیاهی منزل گذشته ام
7. دلبستگی به سایه مرا سنگ ره شده است
8. چون سرو و بید اگر چه ز حاصل گذشته ام
9. صید زبون چه عذر تواند ز تیغ خو است؟
10. در حشر چشم بسته ز قاتل گذشته ام
11. ظلم است بنده کردن آزادگان به جود
12. از راه رحم، خشک ز سایل گذشته ام
13. چون موج، قدردانی دریاست مطلبم
14. گاهی اگر به دامن ساحل گذشته ام
15. سایل به بی نیازی من نیست در جهان
16. لب بسته بارها ز در دل گذشته ام
17. صائب شده است سرمه نفس در گلوی من
18. تا از حجاب عالم باطل گذشته ام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده