صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5795

1. چشم دلم ستاره فشان بود صبحدم

2. هر گوشه بحر فیض روان بود صبحدم

3. می زد دم از بهشت برین کنج خلوتم

4. طاوس قدس بال فشان بود صبحدم

5. دل دامن از غبار عناصر فشانده بود

6. جولان من برون ز مکان بود صبحدم

7. اشکم ز رازهای نهان پرده می گشود

8. حیرت اگر چه بند زبان بود صبحدم

9. زلف امید داعیه سرکشی نداشت

10. طول امل گسسته عنان بود صبحدم

11. معمور گشته بود دماغم ز بوی یار

12. بوی گلم به مغز گران بود صبحدم

13. شاخ گلی که دیده شبنم ندیده بود

14. در پیش دیده جلوه کنان بود صبحدم

15. از خون دیده ام شفقی بود روی چرخ

16. خورشید اگر چه مهر دهان بود صبحدم

17. دل در برم چو برگ خزان دیده می تپید

18. در عین نوبهار، خزان بود صبحدم

19. نوری که پرده سوز نظر بود در نقاب

20. مانند آفتاب عیان بود صبحدم

21. تسبیحم از کشاکش غیرت گسسته بود

22. دستم به زیر رطل گران بود صبحدم

23. عیسی گرفته بود ز لب مهر خامشی

24. شربت مرا ز شیره جان بود صبحدم

25. در انتظار جلوه خورشید، شبنمم

26. با چشم خون فشان نگران بود صبحدم

27. می گشت هر سخن که به گرد زبان کلک

28. باریکتر ز موی میان بود صبحدم

29. صائب خدا نصیب همه دوستان کند

30. من شرح چون دهم که چسان بود صبحدم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا صاحب فرزند نگردی، نتوان یافت
* در عالم ایجاد، حقوق پدری را
شعر کامل
صائب تبریزی
* بامداد آن لعبت خوش لب ز بهر بوی خوش
* چون گلاب پارسی بر زلف مشک‌آگین زند
شعر کامل
امیر معزی
* تن آدمی شریف است به جان آدمیت
* نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
شعر کامل
سعدی