صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5837

1. خرسند با هزار تمنی نشسته ایم

2. با صد هزار درد تسلی نشسته ایم

3. از بادبان باد مرادیم بی نیاز

4. کشتی به خشک بسته تسلی نشسته ایم

5. بر آشیان ما نبود دست سنگ را

6. بر شاخسار سد ره و طوبی نشسته ایم

7. دامن ز خارزار تعلق کشیده ایم

8. بر مسند تجرد عیس نشسته ایم

9. از بخت تیره روز نداریم شکوه ای

10. زیر سیاه خیمه لیلی نشسته ایم

11. چون طفل شوخ، پیش ادیب بهانه جو

12. آماده تپانچه و سیلی نشسته ایم

13. از ترس خلق در دهن شیر رفته ایم

14. مجنون صفت به دامن وادی نشسته ایم

15. محتاج دستگیری طفلان ناقصیم

16. بر رهگذر چون مردم اعمی نشسته ایم

17. ما سایه پرور شجر طور نیستیم

18. در آفتاب روی تجلی نشسته ایم

19. ای ناخدا ز مصلحت ما بشوی دست

20. ما با خدای خویش به کشتی نشسته ایم

21. پروانه داغ شو که به این بخت خواب دوست

22. با شمع تا به صبح به دعوی نشسته ایم

23. صائب میان مردم عالم کمال ما

24. این بس که کم به مردم دنیی نشسته ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز
* گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
* گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
شعر کامل
مولوی
* از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
* از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
شعر کامل
حافظ