غزل شمارهٔ 5852
1. ما رنگ گل ز بوی گل ادراک کرده ایم
2. سیر بهار در خس و خاشاک کرده ایم
3. چون اهل زهد شاخچه بندی نمی کنیم
4. ترک عصا و شانه و مسواک کرده ایم
5. چون ابر هر کجا قدم ما رسیده است
6. گنج گهر ز آبله در خاک کرده ایم
7. در سینه کرده ایم نهان راز عشق را
8. زنجیر برق از خس و خاشاک کرده ایم
9. ما را نظر به روزن قصر بهشت نیست
10. تا سر برون ز حلقه فتراک کرده ایم
11. چون آفتاب اگر چه نداریم لشکری
12. تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم
13. سعی از برای رزق مقدر نمی کنیم
14. ما این عرق ز جبهه خود پاک کرده ایم
15. نومید نیستیم ز احسان نوبهار
16. هر چند تخم سوخته در خاک کرده ایم
17. صائب چرا قبول نگردد دعای ما؟
18. ما قبله خود از جگر چاک کرده ایم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده