صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6012

1. به که غافل باشد آن سرو روان از خویشتن

2. ورنه خواهد گشت از غیرت نهان از خویشتن

3. بی نیازست از بدآموزان دل بی رحم او

4. دارد این شمشیر سنگین دل، فسان از خویشتن

5. از غم محرومی ارباب بینش فارغ است

6. حسن مستوری که می گردد نهان از خویشتن

7. می کند در هر نگاهی روی شرم آلود او

8. از عرق ایجاد چندین دیده بان از خویشتن

9. نیست پروای سلاح آن را که چون مژگان کج

10. می تواند ساختن تیر و کمان از خویشتن

11. آتش افسرده ام کز یک نسیم التفات

12. می توانم کرد انشا صد زبان از خویشتن

13. یوسف پاکیزه دامن از زلیخا چون گریخت؟

14. می گریزد آشنای او چنان از خویشتن

15. چون توانم یافت صائب راه کوی یار را؟

16. من که عمری شد نمی یابم نشان از خویشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معاشران گره از زلف یار باز کنید
* شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
شعر کامل
حافظ
* نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
* جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
شعر کامل
حافظ
* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی