صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6016

1. برده ام تا از سر کویت نشان خویشتن

2. هم به جان تو که بیزارم ز جان خویشتن

3. گه بر آتش می نشاند، گه به آبم می دهد

4. عاجزم در دست چشم خون فشان خویشتن

5. در دیار ما که از مغز قناعت آگهیم

6. طعمه می سازد هما از استخوان خویشتن

7. ای که می نازی به صبر خویشتن، آیینه هست

8. می توان کرد از نگاهی امتحان خویشتن

9. گر گریبان چاک صبحی رو به مشرق آوری

10. آفتاب از شرم نگشاید دکان خویشتن

11. خویش را گم کرده ام از بس پریشان خاطری

12. از سر زلف تو می پرسم نشان خویشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
* که زنده ابدست آدمی که کشته اوست
شعر کامل
سعدی
* مهر از سر نامه برگرفتم
* گفتی که سر گلابدانست
شعر کامل
سعدی
* با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
* که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
شعر کامل
حافظ