صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6071

1. سینه را از آرزو چون بی نیازان پاک کن

2. از دل بی مدعا خون در دل افلاک کن

3. برنمی آیی به شرم نوبهار رستخیز

4. دانه خود را بسوزان، آنگهی در خاک کن

5. تا نیفتاده است از پرگار، غربال بدن

6. خرمن خود را به چندین چشم از غش پاک کن

7. در طریق جانفشانی از شراری کم مباش

8. خرده جان صرف آن رخسار آتشناک کن

9. بر امید صبحدم شب را به غفلت مگذران

10. فیض صبح از آه سرد خویشتن ادراک کن

11. هیزم تر بیش ازین مفروش پیش عارفان

12. دست کوتاه از عصا و شانه و مسواک کن

13. انتظار مرگ بی پروا کشیدن کاهلی است

14. راه خود نزدیک چون پروانه چالاک کن

15. چند بر بستر نهی پهلو چو خواب آلودگان؟

16. چون سبکروحان کمند وحدت از فتراک کن

17. یوسف سیمین بدن را با قبا در بر مکش

18. از نسیم صبحدم چون گل گریبان چاک کن

19. در زمین پاک ریزد دانه ابر نوبهار

20. گوهر شهوار خواهی چون صدف دل پاک کن

21. تا درین بستان به کف داری عنان اختیار

22. گریه ای، صائب به عذر کجروی چون تاک کن


بعدیقبلی
مهرسا هادی زاده۱۳۹۹/۰۷/۳۰ ۲۳:۲۴:۰۳

عمیق ترین تعابیر برای دوری از هوای نفس در این شعر یافت میشه از جمله اون بیتی که این شاعر عزیز اشاره می‌کنند که اگر اون فریبندگی های نفس رو که زیباییشون در حد یوسف هست رو از خودمون بزداییم حقیقتا به یه شکوفایی عمیق می‌رسیم مثل شکوفایی یه گل که موجب میشه عطرش در فضا بپیچه

ابیات برگزیده

* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
* گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
شعر کامل
حافظ
* سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
* به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
* دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
شعر کامل
سعدی