صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 615

1. همان کسی که به دست کرم سرشت مرا

2. به زیر پای خم انداخت همچو خشت مرا

3. به من چو رشته زنار، کفر پیچیده است

4. نمی توان بدر آورد از کشت مرا

5. ز شور عشق نمک در خمیر من انداخت

6. به دست لطف عزیزی که می سرشت مرا

7. به خود چگونه نپیچم، که همچو جوهر تیغ

8. ز پیچ و تاب بود خط سرنوشت مرا

9. ز فیض سرمه حیرت درین تماشاگاه

10. یکی شده است چو آیینه خوب و زشت مرا

11. ز آه سرد بود سبزه تخم سوخته را

12. سیاه روز شد آن عاملی که کشت مرا

13. به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد

14. کجا فریب دهد جلوه بهشت مرا؟

15. قبول سبحه و زنار نیست رشته من

16. به حیرتم به چه امید چرخ رشت مرا

17. درین بساط من آن آدم سیه کارم

18. که فکر دانه برآورد از بهشت مرا

19. چو عشق، حسن خداداد من جهانگیرست

20. به هیچ آینه نتوان نمود زشت مرا

21. ز شمع اشک و ز پروانه خواست خاکستر

22. چو عشق خانه برانداز می سرشت مرا

23. ز خاک عشق دمیده است دانه ام صائب

24. به آتش رخ گل می توان برشت مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کار من اینست که کاریم نیست
* عاشقم از عشق تو عاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
* گر نفسی می‌زنیم بازپسین است
شعر کامل
سعدی
* شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
* مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
شعر کامل
هاتف اصفهانی