صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6200

1. ز دل مجموعه ای هر روز املا می توان کردن

2. ازین یک قطره خون صد نامه انشا می توان کردن

3. اگر روی دلی از کارفرما در میان باشد

4. به ناخن سنگ را آیینه سیما می توان کردن

5. نگردد لنگر تمکین حریف ناله عاشق

6. به هویی بیستون را دشت پیما می توان کردن

7. گریزد لشکر خواب گران از قطره آبی

8. به یک پیمانه از سر عقل را وا می توان کردن

9. نگیری گر به مرهم رخنه غمخانه دل را

10. ازین روزن دو عالم را تماشا می توان کردن

11. اگر دریوزه همت کنی از شوق بی پروا

12. سفر در آب و آتش بی محابا می توان کردن

13. خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما

14. چه از ما می توان بردن، چه با ما می توان کردن؟

15. اگر بر دل گذاری همچو کشتی بار مردم را

16. به آسانی سفر بر روی دریا می توان کردن

17. اگر چه مزد کار خود نمی دانم دو عالم را

18. به انصافی مرا از خود تسلی می توان کردن

19. در آن وادی که من طرح شکار افکنده ام صائب

20. به دام عنکبوتان صید عنقا می توان کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
* بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
شعر کامل
حافظ
* پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
* ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر کامل
سعدی
* اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی
* به دوستی که جهان جای کامرانی نیست
شعر کامل
سعدی