صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6202

1. ز درد و داغ دل را نیک محضر می توان کردن

2. به چاکی ینه را صحرای محشر می توان کردن

3. ز غفلت روی دست فربهی خوردم، ندانستم

4. که حصن عافیت پهلوی لاغر می توان کردن

5. صنوبروار اگر از میوه شیرین تهیدستی

6. به روی تازه دلها را مسخر می توان کردن

7. نداری رنگ و بویی گر درین گلشن ز بی برگی

8. به خلق خوش جهانی را معطر می توان کردن

9. به این گرمی که من در جستجوی او کمر بستم

10. چراغ کشته ام از نقش پا بر می توان کردن

11. ترا اندیشه فردا رسد امروز در خاطر

12. اگر امروز را فردای محشر می توان کردن

13. به افسون در دل سخت توره کردن بود مشکل

14. وگرنه رخنه در سد سکندر می توان کردن

15. سخن کش مهر لب گشته است صائب حرف را، ورنه

16. سخن کش گر به دست افتد سخن سر می توان کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خون ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟
* خونبهای شبنم از خورشید می گیریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* نی همه یک رنگ دارد در نیستان‌ها ولیک
* از یکی نی قند خیزد وز دگر نی، بوریا
شعر کامل
خاقانی
* به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت
* نه کسی نعوذبالله که در او صفا نباشد
شعر کامل
سعدی