غزل شمارهٔ 621
1. شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا
2. گشوده شد در جنت ازین کلید مرا
3. کنم سیاه ز نظاره بنفشه خطان
4. شود دو دیده چو بادام اگر سفید مرا
5. گران نیم به خریدار از سبکروحی
6. به سیم قلب چو یوسف توان خرید مرا
7. ز نیشتر چو رگ سنگ نیست پروایم
8. ز کوه درد ز بس نبض آرمید مرا
9. ز تخم سوخته، سبزی امید نتوان داشت
10. چگونه اختر طالع شود سعید مرا؟
11. نشد ز گوشه ابروی او گشاده دلم
12. چه دل گشاده شود از هلال عید مرا؟
13. ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم
14. که صبح وصل شود، دیده سفید مرا
15. ز روی تازه من، تازه روست صائب باغ
16. اگر چه نیست بری همچو سرو و بید مرا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده