صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6241

1. ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من

2. ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من

3. به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟

4. که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من

5. اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم

6. نهان در پرده زنبور باشد انگبین من

7. ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد

8. به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من

9. شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد

10. فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من

11. مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را

12. مباد آید برون از پرده آه آتشین من

13. دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟

14. جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من

15. امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید

16. یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من

17. تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد

18. گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
* جمال دولت محمود را به زلف ایاز
شعر کامل
حافظ
* من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باش
* گر به جانان آشنایی از جهان بیگانه باش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چیده ایم از دو جهان دامن الفت چون سرو
* هر که از ما گذرد آب روان می دانیم
شعر کامل
صائب تبریزی