صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6273

1. سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدن

2. روح را گرم کند خنده به دل دزدیدن

3. خاطر جمع و پریشان نظری هیهات است

4. شانه زلف حواس است پریشان دیدن

5. دیدن بحر به پوشیدن چشمی بندست

6. چشم هر چند ز دریا نتوان پوشیدن

7. رزق هر چند که چون سیل بهاران آید

8. آسیا را نشود سنگ ره نالیدن

9. پوست پوشیده به جولانگه لیلی رفتم

10. در ره عشق ز مجنون نتوان لنگیدن

11. صائب از پیچ و خم زلف سخن مویی شد

12. اینقدر نیز نباید به سخن پیچیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
* ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
شعر کامل
وحشی بافقی
* خطر از لغزش پا نیست مرا در مستی
* طارم تاک به صد دست نگهدار من است
شعر کامل
صائب تبریزی