صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6500

1. زهی گردون کف بی مغزی از دریای عاشق تو

2. دو عالم یک گریبان چاک از سودای عشق تو

3. ز شرم ناکسی چون اشک می غلطد به خاک و خون

4. سر خورشید عالمتاب زیر پای عشق تو

5. درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمی باشد

6. که جای سبزه خیزد خضر از صحرای عشق تو

7. ز کوتاهی خجالت می کشد با آن رسایی ها

8. قبای اطلس افلاک بر بالای عشق تو

9. ز خورشید قیامت آب در چشمش نمی گردد

10. دهد هر کس که چشمی آب از سیمای عشق تو

11. شود هر پاره اش مهپاره ای دریانوردان را

12. هر آن کشتی که گردد غرقه دریای عشق تو

13. چو خورشید قیامت گرم می سازد جهانی را

14. سر هر کس که گرددگرم از صهبای عشق تو

15. به دل دارد چو عمر جاودان زخم نمایانی

16. درین هنگامه خضر از تیغ استغنای عشق تو

17. چه باشد دل، که کرد از شوخی این سقف معلق را

18. مشبک همچو مجمر شعله رعنای عشق تو

19. نمی گیرد به خود خاکسترش شیرازه محشر

20. به هر خرمن که افتد برق بی پروای عشق تو

21. به اسرار حقیقت چون لب منصور شد گویا

22. لب جام از می منصوری مینای عشق تو

23. فروغ مهر تابان ذره را در وجد می آرد

24. وگرنه کیست صائب تا شود جویای عشق تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شعر کامل
حافظ
* بدی را بدی سهل باشد جزا
* اگر مردی احسن الی من اسا
شعر کامل
سعدی
* امروز بسی پیش تو خوارند و پس از مرگ
* بر خاک شهیدان تو خار است علامت
شعر کامل
هاتف اصفهانی