غزل شمارهٔ 6521
1. شکفتگی نشود سبز در چمن بی تو
2. به اشک شمع زند غوطه انجمن بی تو
3. عنان برق و نسیم خزان و سیل بهار
4. نرفته اند ز دست آنچنان که من بی تو
5. ز شبنم و چمن بود تازه رو چون گل
6. شده است برگ خزان دیده ای چمن بی تو
7. بگیر پرده ز رخسار لاله زار و ببین
8. که کاسه کاسه خون می خورد چمن بی تو
9. گل حضور وطن بوده است دیدن دوست
10. حضور دل به سفر رفت از وطن بی تو
11. ز ما توقع پیغام و نامه بی خبری است
12. گره فتاده به سررشته سخن بی تو
13. به چشم شبنم این بوستان گل افتاده است
14. ز بس گریسته در عرصه چمن بی تو
15. به می گریختم از هجر تلخ، ازین غافل
16. که داغ تازه کند باده کهن بی تو
17. جدا ز آینه طوطی سخن نمی گوید
18. چگونه صائب انشا کند سخن بی تو؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده