صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6534

1. از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو

2. در ساغر سهیل کند خون عقیق تو

3. می برد اگر عقیق ازین پیش تشنگی

4. سازد به عکس، تشنگی افزون عقیق تو

5. هر قطره خون من جگر داغدیده ای است

6. تا شد دگر ز خون که گلگون عقیق تو؟

7. یاقوت آبدار شود اشک شمع ها

8. در محفلی که گردد میگون عقیق تو

9. خورشید اگر کند عرق خون، ز صلب سنگ

10. بیرون نیاورد گهری چون عقیق تو

11. موج سراب رشته یاقوت می شود

12. گر پرتو افکند سوی هامون عقیق تو

13. شب بیشتر کند دل خونخوار را سیاه

14. در عهد خط زیاده کند خون عقیق تو

15. دایم به خوشدلی گذرانده است روزگار

16. از خط ندیده است شبیخون عقیق تو

17. نقش امید بوسه به وجه حسن نشست

18. تا شد نهفته در خط شبگون عقیق تو

19. یک نقش بیش نیست نگین های ساده را

20. دارد هزار نکته موزون عقیق تو

21. هر چند فکر صائب ما خون خویش خورد

22. ما را نساخت از صله ممنون عقیق تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بده یک جام ای پیر خرابات
* مگو فردا که فی التأخیر آفات
شعر کامل
مولوی
* هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
* بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شعر کامل
حافظ
* بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست
* شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ست!
شعر کامل
هلالی جغتایی