صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6570

1. عمر خود صرف نصیحت ساختم بی فایده

2. در زمین شور تخم انداختم بی فایده

3. چون جرس از ناله بیهوده در این کاروان

4. خویشتن را از زبان انداختم بی فایده

5. بود وصل کعبه مقصود در بی توشگی

6. من به فکر زاد، موسم باختم بی فایده

7. بود در بی خانمانی عشرت روی زمین

8. من ز آب و گل عمارت ساختم بی فایده

9. هیچ نقشی بر مراد چشم من صورت نبست

10. سالها آیینه را پرداختم بی فایده

11. از سبک مغزی درین دریای بی ساحل چو موج

12. لنگر تمکین خود را باختم بی فایده

13. در خطرگاهی که دامن بر کمر بسته است کوه

14. من ز غفلت رخت خواب انداختم بی فایده

15. بود بیرون از جهت آن کعبه حاجت روا

16. من به هر جانب ز غفلت تاختم بی فایده

17. با وجود بی بری، در حلقه آزادگان

18. گردن دعوی چو سرو افراختم بی فایده

19. چون دو لب تیغ دودم صائب ز بستن می شود

20. من چرا تیغ زبان را آختم بی فایده؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
* گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
شعر کامل
حافظ
* صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
* ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
شعر کامل
حافظ
* کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
* به که نفروشند مستوری به مستان شما
شعر کامل
حافظ