صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6732

1. سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی

2. در سیاهی غوطه زن تا چشمه حیوان شوی

3. می شود در تنگنای جسم کامل جان پاک

4. از صدف بیرون میا تا گوهر غلطان شوی

5. چون زلیخا دست از دامان یوسف برمدار

6. تا مگر چون بوی پیراهن سبک جولان شوی

7. با سر آزاده چون سرو از بهاران صلح کن

8. تا در ایام خزان پیرایه بستان شوی

9. از تو بیرون نیست هر نقشی که در نه پرده هست

10. از لباس زنگ چون آیینه گر عریان شوی

11. تا به چند این سبزه خوابیده زنجیرت شود؟

12. پشت پا زن بر فلک تا سرو این بستان شوی

13. یوسف از زندان قدم بر مسند عزت گذاشت

14. سعی کن تا از فراموشان این زندان شوی

15. خضر آب زندگی دست از علایق شستن است

16. چون سکندر چند در ظلمات سرگردان شوی؟

17. سکه پشت خویش بر زر داد، در زر غوطه زد

18. در تو رو می آورد از هر چه روگردان شوی

19. نیست جز افسوس حاصل سیر بی پرگار را

20. ره به مرکز می بری روزی که سرگردان شوی

21. چند روزی مهر خاموشی به لب زن غنچه وار

22. چون زر گل چند خرج چهره خندان شوی؟

23. آب کن صائب دل خود را به آه آتشین

24. تا چو شبنم محرم گلهای این بستان شوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهر شراب‌خوارهٔ بستان معرفت
* چشمت هزارباره ز بادام خوش‌تر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است
* ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود
شعر کامل
صائب تبریزی
* در چمن چون از خمار باده گردم بی قرار
* تاک از دست نوازش می دهد تسکین مرا
شعر کامل
صائب تبریزی