صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6765

1. گره در سینه هر کس که باشد گوهر رازی

2. بود هر تاری از پیراهن او خار ناسازی

3. مکن در دل گره راز محبت را که می گردد

4. صدف را گوهر سیراب سیل خانه پردازی

5. چنان مجنون من محوست در نظاره لیلی

6. که چون جوهر نمی خیزد ز زنجیر من آوازی

7. نمی باشد ز غمازان تهی بزم خموشان هم

8. که دارد خلوت آیینه چون طوطی سخنسازی

9. من بی مایه را سرمایه امیدواری شد

10. به دست آورد با دست تهی تابهله شهبازی

11. ز شیرین نغمه هایم گوش ها تنگ شکر می شد

12. اگر می داشتم چون نی درین غمخانه دمسازی

13. منم کز بی کسی فریاد بی فریادرس دارم

14. وگرنه کوهکن چون بیستون دارد هم آوازی

15. گشاد اهل دولت بستگی در آستین دارد

16. کی بی دربان بزرگان را نمی باشد در بازی

17. دل صد چاک ما را می کند گردآوری مطرب

18. نباشد زخم ما را بخیه جز ابریشم سازی

19. که را از دلربایان است این حسن تمام اجزا؟

20. که دارد هر سر موی تو بر موی دگر نازی

21. میسر نیست از من واکشیدن حرف چون طوطی

22. در آن محفل که نبود چهره آیینه پردازی

23. نیم از هرزه پروازان درین بستانسرا صائب

24. همین در خانه خود می کنم چون چشم پروازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن
* محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این
شعر کامل
محتشم کاشانی
* دارم این یک چشمه کار از پیر کنعان یادگار
* چشم را از گریه در راه عزیزان باختن
شعر کامل
صائب تبریزی
* بغل از نامۀ احباب پُر کرد و نمی خواند
* که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
شعر کامل
نظیری نیشابوری