صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6794

1. چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای

2. خبر از خویش نداری که چه پرداخته ای

3. ای بسا خانه تقوی که رسیده است به آب

4. تا ز منزل عرق آلود برون تاخته ای

5. در سر کوی تو چندان که نظر کار کند

6. دل و دین است که بر یکدگر انداخته ای

7. مگر از آب کنی آینه دیگر، ورنه

8. هیچ آیینه نمانده است که نگداخته ای

9. چون ز حال دل صاحب نظرانی غافل؟

10. تو که در آینه با خویش نظر باخته ای

11. تو که از ناز به عشاق نمی پردازی

12. صد هزار آینه هر سوی چه پرداخته ای؟

13. نیست یک سرو درین باغ به رعنایی تو

14. بس که گردن به تماشای خود افراخته ای

15. آتشی را که ازان طور به زنهار آید

16. در دل صائب خونین جگر انداخته ای

17. برخوری چون رهی از ساغر معنی صائب

18. که درین تازه غزل، شیشه تهی ساخته ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
* عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ و سبوست
شعر کامل
سعدی
* مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
* گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
شعر کامل
سعدی
* سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
* فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد
شعر کامل
سعدی