صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6798

1. دست اگر در کمر راهبر دل زده ای

2. بی تردد به میان دامن منزل زده ای

3. دامن خضر رها کن که دلیل تو بس است

4. پشت پایی که بر این عالم باطل زده ای

5. می شود شهپر توفیق، اگر برداری

6. دست عجزی که به دامان وسایل زده ای

7. باز کن از سر خود زود تن آسانی را

8. که عجب قفل گرانی به در دل زده ای

9. گوهری نیست اگر رشته امید ترا

10. گنه توست که چون موج به ساحل زده ای

11. چون به عیب و هنر خویش توانی پرداخت؟

12. تو که از جهل در آینه را گل زده ای

13. از تمنا گرهی رشته عمر تو نداشت

14. تو بر این رشته دو صد عقده مشکل زده ای

15. چون نداری دل آگاه، در اول قدمی

16. بوسه هر چند به پیشانی منزل زده ای

17. پاس دم دار که شمشیر دودم خواهد شد

18. در دم حشر دمی چند که غافل زده ای

19. در قیامت سپر آتش دوزخ گردد

20. از درم مهری اگر بر لب سایل زده ای

21. چاک در پرده ناموس تو خواهد انداخت

22. خنده ای چند که بر مردم کامل زده ای

23. زان به چشم تو صدف جلوه گوهر دارد

24. که سراپرده چو کف بر سر ساحل زده ای

25. نیست ممکن که ترا آب نسازد صائب

26. آتشی کز نفس گرم به محفل زده ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
* وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
* در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
شعر کامل
سعدی
* رهنوردانی که چون خورشید تنها می روند
* از زمین پست بر اوج ثریا می روند
شعر کامل
صائب تبریزی