صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6839

1. به خبر چند تسلی ز رخ یار شوی؟

2. سعی کن سعی که شایسته دیدار شوی

3. چند چون طوطی بی حوصله از بی بصری

4. به سخن قانع ازان آینه رخسار شوی؟

5. این که از داغ جدایی جگرت می سوزند

6. غرض این است که لب تشنه دیدار شوی

7. نیست چون حوصله دیدن بی پرده ترا

8. به که قانع به نگاه در و دیوار شوی

9. تا تو از شادی عالم نکنی قطع امید

10. به غم عشق محال است سزاوار شوی

11. بادپیمایی گفتار ندارد ثمری

12. لب فرو بند که گنجینه اسرار شوی

13. چون نداری پر و بالی که شوی واصل بحر

14. در ره سیل همان به که خس و خار شوی

15. گر چه چون صبح ترا موی سیه گشت سفید

16. نشد از خواب درین صبح تو بیدار شوی

17. وضع دنیا شود از مستی غفلت هموار

18. مصلحت نیست درین غمکده هشیار شوی

19. مبر از درد شکایت به طبیبان زنهار

20. که ز یک درد به صد درد گرفتار شوی

21. پرده بردار ز پیش نظر کوته بین

22. مگر از عاقبت خویش خبردار شوی

23. نتوان دل ز عزیزی به سهولت برداشت

24. جهد کن جهد که در چشم کسان خوار شوی

25. گر بری غنچه صفت سر به گریبان صائب

26. بی نیاز از گل و دلسرد ز گلزار شوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را
* به دوستی که نگوید بجز حکایت دوست
شعر کامل
سعدی
* زهر چشمش میان خندیدن
* همچو بادام تلخ در شکرست
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرفتم که خود هستی از عیب پاک
* تعنت مکن بر من عیب‌ناک
شعر کامل
سعدی