صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6930

1. تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟

2. از خارخار چند علاج جرب کنی؟

3. هرگز نمی رسد به طباشیر استخوان

4. پیش حسب مباد حدیث نسب کنی

5. شب راز آه زنده دلان روز می کنند

6. داری تو جد و جهد که روزی به شب کنی

7. انداخت پیش ابر سپر، تیغ آفتاب

8. آن به که خصم را به مدارا ادب کنی

9. نان گرسنه چشم فزاید گرسنگی

10. از چون خودی مباد که روزی طلب کنی

11. در بحر صاحب گهر از ابر شد صدف

12. چون غافلان مباد که ترک سبب کنی

13. بارست سایه بر دل آزادگان و تو

14. بهر سفر رفیق موافق طلب کنی

15. صائب به غمگسار ز غم می توان رسید

16. حیف است عمر صرف نشاط و طرب کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* بسا هوشمندان که در کوی عشق
* چو من عاقل آیند و شیدا روند
شعر کامل
سعدی
* از صحبت مردم دل ناشاد گریزد
* چون آهوی وحشی که ز صیاد گریزد
شعر کامل
رهی معیری