1. دل را اگر چه نیست ز دلدار آگهی

2. دلدار را بود ز دل زار آگهی

3. بیمار اگر ز درد بود غافل از طبیب

4. دارد ولی طبیب ز بیمار آگهی

5. از نافه نیست آهوی رم کرده را خبر

6. عاشق ندارد از دل افگار آگهی

7. آن برده است راه به مرکز که نیستش

8. از سیر و دور خویش چو پرگار آگهی

9. مهر خموشیم به دهن چون صدف زدند

10. تا یافتم ز گوهر اسرار آگهی

11. بگشا نظر چو سوزن و باریک شو چو تار

12. داری اگر ز نازکی کار آگهی

13. در شهر زنگ، آینه در زنگ خوشترست

14. پیش سیه دلان مکن اظهار آگهی

15. خون می کنند بر سر هر خار رهروان

16. یابند اگر ز لذت آزار آگهی

17. از پیچ و تاب کشف شود خرده های راز

18. دارد ز گنج زیرزمین مار آگهی

19. انگشت اعتراض به گفتار ما منه

20. ما را چو خامه نیست ز گفتار آگهی

21. مهرش به لب زنند چو خال دهان یار

22. آن را که می دهند ز اسرار آگهی

23. پوشیدگی حجاب بصیرت نمی شود

24. دارد ز خفتگان دل بیدار آگهی

25. صائب مرا ز بی خبری نیست شکوه ای

26. بر خاطر لطیف بود بار آگهی

27. این آن غزل که مولوی روم گفته است

28. کار آن کند که دارد از کار آگهی