صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 732

1. سرگشته ساخت خال دلارای او مرا

2. پرگار کرد نقطه سودای او مرا

3. هر پاره داشت از دل من عالم دگر

4. شیرازه کرد زلف دلارای او مرا

5. گشتم تمام چشم و همان چشم بسته ام

6. حیرت فزود بس که تماشای او مرا

7. می بود کاش درد گرفتاریم یکی

8. پیوند دیگرست به هر جای او مرا

9. چون آب سر دهد به خیابان باغ خلد

10. در هر نظاره قامت رعنای او مرا

11. خون هزار بوسه به دل جوش می زند

12. از دیدن حنای کف پای او مرا

13. چون کوه طور مغز مرا سرمه می کند

14. برقی که در دل است ز سیمای او مرا

15. از عشق جای شکوه نمانده است در دلم

16. لطف بجاست رنجش بیجای او مرا

17. اقبال عشق ساخت به وصلم امیدوار

18. ورنه زیاد بود تمنای او مرا

19. می داشت کاش حوصله یک نگاه دور

20. شوقی که می برد به تماشای او مرا

21. خضر آورد برون ز سیاهی گلیم خویش

22. ای عقل واگذار به سودای او مرا

23. در کار نیست شیشه و پیمانه دگر

24. صائب بس است نرگس شهلای او مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن آفتاب خوبی چون بر زمین بتابد
* آن دم زمین خاکی بهتر ز آسمانست
شعر کامل
مولوی
* آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
* صبر و آرام تواند به من مسکین داد
شعر کامل
حافظ
* چنان برخاستم از جا مشوش
* که برخیزد سپند از روی آتش
شعر کامل
محتشم کاشانی