صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 939

1. چرخ ماند از گردش اما اضطراب دل بجاست

2. تیغ شد کند و سماع طایر بسمل بجاست

3. عشق بی تاب است تا دوران خط آخر شدن

4. چشم مجنون می پرد تا گردی از محمل بجاست

5. تیغ خونریزست تا یک کشتنی در عرصه هست

6. حسن مغرورست تا یک عاشق بیدل بجاست

7. شش جهت از کعبه دل در کمند اندازیند

8. گر به هر جانب شود آن شاخ گل مایل بجاست

9. نیم جانی داده اند و یک جهان دل برده اند

10. روز محشر با شهیدان دعوی قاتل بجاست

11. هیچ کافر را مبادا خودپرستی سد راه!

12. آسمان شد با زمین هموار و این حایل بجاست

13. دل چو از جا رفت، عالم می شود زیر و زبر

14. نیست بی پرگار دور آسمان تا دل بجاست

15. نور و ظلمت با جهان آب و گل آمیخته است

16. تا زمین و آسمان باشد حق و باطل بجاست

17. تا نگردیده است عادت، نشأه می بخشد شراب

18. گر به امید جنون از نو شوم عاقل بجاست

19. تا شکاری هست، در پرواز باشد چشم دام

20. نیست زلف یار را آرام تا یک دل بجاست

21. زشت صائب زیر گل خواهد نهان آیینه را

22. خصمی گردون دون با مردم قابل بجاست

23. این جواب حضرت میرزا سعید ما که گفت

24. این گره از رشته ما وا شد و مشکل بجاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی
* جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
* مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
شعر کامل
مولوی
* به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
* هنوز می پرد از شوق چشم کوکبها
شعر کامل
صائب تبریزی