صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 960

1. درد بی درمان پیری منتهای دردهاست

2. مغز پوچ و رنگ زردش کهربای دردهاست

3. هیچ راهی چون به حق نزدیکتر از درد نیست

4. می برم غیرت به هر کس مبتلای دردهاست

5. کاسه دریوزه داغ است سر تا پای من

6. بس که هر عضو از وجود من گدای دردهاست

7. از جهان آب و گل امید آسایش خطاست

8. چار دیوار بدن مهمانسرای دردهاست

9. می کند آیینه خود را به ناخن صیقلی

10. سینه من بس که مشتاق لقای دردهاست

11. غوطه زد در خون خود دردی که پا در وی نهاد

12. سینه ما دردمندان کربلای دردهاست

13. گوشمال درد می سازد مسلمان نفس را

14. وای بر آن کس که کافر ماجرای دردهاست

15. چون کریم از میهمان سیری نمی باشد مرا

16. ناله ای گر می کنم گاهی صلای دردهاست

17. نیل چشم زخم باشد گنج را ویرانه ها

18. ورنه دل با این خرابی کی سزای دردهاست؟

19. می زنم چون مار نعل واژگون از پیچ و تاب

20. ورنه گنج عافیت در زیر پای دردهاست

21. می شود مایل به عاشق درد در هر جا که هست

22. جان سخت عاشقان آهن ربای دردهاست

23. درد ناقص را کند کامل، وجود کاملان

24. چهره زرین عاشق کیمیای دردهاست

25. نیست امروزی به ما پیوند درد و داغ عشق

26. از ازل صائب دل ما آشنای دردهاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی
* ذوق پاکان زخم و مستی نیست
* جاه نیکان به کبر و هستی نیست
شعر کامل
اوحدی
* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ