سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 146

1. گر وقت سحر، بادی از کوی تو برخیزد

2. هر جا که دلی باشد در دامنش آویزد

3. آن شعله که دل سوزد، از مهر تو افروزد

4. وان باد که جان بخشد، از زلف تو برخیزد

5. هر دل که برد چشمت، در دست غم اندازد

6. هر می که دهد لعلت، با خون دل آمیزد

7. کو طاقت آن جان را، کز وصل تو بکشیبد؟

8. کو قوت آن دل را کز جور تو بگریزد؟

9. دل می‌طلبی جانا، آن زلف بر افشان تا

10. دل بر سر جان بارد، جان بر سر جان ریزد

11. تیغ غم عشقت را ازجان سپری کردم

12. هر کش سپری باشد، از تیغ بنگریزد

13. حاشا که بود گردی، بر دل ز تو سلمان را!

14. گر عشق تو خاکش را، صدبار فرو ریزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بجای عنانم عصا داد سال
* پراگنده شد مال و برگشت حال
شعر کامل
فردوسی
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
* هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
شعر کامل
حافظ