سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 179

1. سلام حال بیماران رسانیدن صبا داند

2. ولی او نیز بیمارست و می‌ترسم که نتواند

3. صبا شوریده سودای زلف اوست می‌ترسم

4. که گستاخی کند ناگه بران در، حلقه جنباند

5. هوس دارم که درپیچم میانه نامه‌اش خود را

6. چه می‌پیچم درین سودا مرا چون او نمی‌خواند

7. اگر صدباره گرداند به سر چون خامه کاتب را

8. محال است این که تا باشد سر از خطش بپیچاند

9. سخن در شرح هجرانش، چه رانم کاندر میدان؟

10. قلم کو می‌رود چون آب، بر جا خشک می‌ماند

11. به مشتاقان خود وقتی که لطفش نامه فرماید

12. چه باشد نام درویشی اگر در نامه گنجاند

13. نهاده چشم بر راه است سلمان تا کجا بادی

14. ز راهش خیزد از گرد رهش بر دیده بنشاند؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درین ریاض ترا چشم موشکافی نیست
* وگرنه طره لیلی است بید مجنونش
شعر کامل
صائب تبریزی
* با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
* کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
* می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
شعر کامل
سعدی