سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 197

1. گاه در مصطبه دردی کش رندم خوانند

2. گاه در خانقهم صوفی صافی دانند

3. تو مرانم ز در خویش و رها کن صنما

4. تا به هر نام که خواهند مرا می‌خوانند

5. باد پایان سخن کی به صفای تو رسد؟

6. گر چه روز و شبشان اهل سخن می‌رانند

7. با غم عشق تو گودین برو و عقل ممان

8. عقل و دین هر دو به عشق تو کجا می‌مانند

9. تو ز ما فارغی و حلقه به گوشان درت

10. گوش امید به در، منتظر فرمانند

11. پای آن نیست کسی را که به کوی تو رسد

12. بر سر کوی تو این طایفه بی پایانند

13. نیست در دیده عشاق ز خون جای دلی

14. جای آن است که بر چشم خودت بنشانند

15. جان و دل گوی سر زلف تو گشتند و چه گوی

16. گوی‌هایی که دوان در عقب چوگانند

17. با همه بیدلیم در صف عشقت کس نیست

18. مرد سلمان ز کسانی که درین میدانند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هیچ وقت از گرو باده نیامد بیرون
* از سر پنبه میناست مگر دستارم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
* صفای هر چمن از روی باغبان پیداست
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون قوس قزح برگ رزان رنگ به رنگ اند
* در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست
شعر کامل
منوچهری