سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 231

1. نامم به زبان بردن، گیرم که نمی‌شاید

2. در نامه اگر باشد، سهو القلمی شاید

3. نظاره آن منظر، صاحب نظری باید

4. سرگشته این سودا، ثابت قدمی شاید

5. بر آب زند هر دم، این دیده نمناکم

6. نقش تو و جز نقشت، در دیده نمی‌شاید

7. چون با سر زلف توست، کار من شوریده

8. کار من اگر دارد، پیچی و خمی شاید

9. با ما نظری می‌کن، گه گاه که سلطان را

10. درباره درویشان، کردن کرمی‌شاید

11. چون گشت علم سلمان، در عشق میندازش

12. در خیلت اگر باشد، ما را قلمی شاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
* هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست
شعر کامل
سعدی
* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
* که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
شعر کامل
سعدی