سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 250

1. ای صبا برخیز و کوی دلستان ما بپرس

2. جان ما آنست، حال جان ما آنجا بپرس

3. اندک اندک پیش رو، وآن جان بیمار مرا

4. زیر لب بسیار بسیار از زبان ما بپرس

5. خفته است آن نرگس بیمار و ابرو بر سرش

6. حال بیماران ز جان ناتوان ما بپرس

7. انحرافی در مزاج مستقیم سرو ماست

8. گو بیا چون است سر و بوستان ما بپرس

9. رنگ رویم کرد پیدا رنج پنهان، ای طبیب!

10. رنگ ما را بین و از رنج نهان ما بپرس

11. شمع سان دارم سری بی‌آنکه باشد درد سر

12. قصه ما یک یک از اشک روان ما بپرس

13. کار ما عشق است و آنگه عقل سعیی می‌کند

14. عقل را باری چه کار اندر میان ما بپرس

15. اینکه می‌گویی: چرا سلمان جهان و جان بباخت؟

16. یک سخن یک بار از آن جان و جهان ما بپرس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت گل زان گونه کز گل سبزۀ تر می دهد
* کشتۀ آن غمزه را از خاک نشتر می دهد
شعر کامل
جامی
* گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
* وقت آن نیست‌که مهتاب به‌گز پیمایی
شعر کامل
قاآنی
* گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
* حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد
شعر کامل
حافظ