سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 288

1. تو می‌روی و بر آنم که در پی تو برانم

2. ولیک گردش گردون گرفته است عنانم

3. مگو که اشک مران در پیم، بگو: من مسکین

4. به غیر اشک چه دارم که در پی تو برانم؟

5. تو رفتی و من گریان بمانده‌ام، عجب از من

6. بدین طریق که می‌رانم آب دیده بمانم

7. برید ما بجز از آب دیده نیست گر از تو

8. اجازه هست بدیده همین دمش بدوانم

9. ز جان خویش جدا ماندم، ای فلک مددی ده

10. مرا به خدمت جانان رسان به جان مرسانم

11. مرا ز پای در آورد دستبرد فراقت

12. به سر به خدمتت آیم به پای اگر نتوانم

13. مرا اگر بخوانی همین بس است که باری

14. ز نامه تو سلامی به نام خویش بخوانم

15. به مهر روی تو هر دم منورست ضمیرم

16. به وصف لعل تو هر دم مرصع است زبانم

17. تو گفته‌ای که ز سلمان، فتاده‌ایست، چه آید؟

18. من اوفتاده‌ام اما چو سایه با تو روانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری
* اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد
شعر کامل
وحشی بافقی
* همین بس شاهد یکرنگی معشوق با عاشق
* که بلبل عاشق است و گل گریبان پاره می سازد
شعر کامل
صائب تبریزی
* داد در ایام خامی میوه خود را به باد
* نخل پرباری که از دیوار بستان سر کشید
شعر کامل
صائب تبریزی