سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 305

1. هر که را مقصود، حسن عارض است از دلبران

2. عارضی عشق است، نتوان نهادن دل بر آن

3. حسن دریایی است بی‌پایان و آبش گوهر است

4. عاشق صاحب نظر دارد مراد از دلبران

5. دیگرم غیر از تو میل صحبت دیگر نماند

6. آنکه مشغول تو شد دارد فراغ از دیگران

7. چون نماید روی زیبا فتنه‌ها بینی درین

8. درگشاید چشم جادو پرده‌ها یابی در آن

9. گر به سویش راه بردی هر کسی یک سو شدی

10. اختلاف قبله اسلامیان و کافران

11. در درون پرده وصل تو کس را نیست بار

12. بر سر کوی تو می‌گردند سرگردان سران

13. چاکران و بندگان بسیار داری، نیک و بد

14. گیر سلمان را ز جمع بندگان و چاکران


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبلان چمن عشق تو همچون سوسن
* همه تن جمله زبانند ولی خاموشند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
* که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
شعر کامل
سعدی
* مدار از من دریغ ای ابر رحمت گوهر خود را
* که من چون تاک صد دست دعا در آستین دارم
شعر کامل
صائب تبریزی