سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 342

1. مسکین دل من گم شد و کردم طلب وی

2. بردم به کمانخانه ابروی تواش پی

3. خامند کسانی که به داغت نرسیدند

4. من سوخته آن که به من کی رسد او کی؟

5. ساقی به سفال کهنم جام جم آور

6. مطلوب سکندر بد هم در قدح کی

7. صد بار می لعل تو جانم به لب آورد

8. ای دوست به کامم برسان یکدم از آن می

9. مطرب بزن آن ساز جگر سوز دمادم

10. ساقی بده آن جام دلفروز پیاپی

11. در شرح فراق تو سخن را چه دهم بسط؟

12. شرط ادب آن است که این نامه کنم طی

13. بی رویت اگر دیده به خورشید کنم باز

14. صد بار کند چشم من از شرم رخت خوی

15. بی بویت اگر برگذرد باد بهاری

16. حقا که بود بر دل من سردتر از دی

17. سلمان ره سودای تو می‌رفت غمت گفت

18. کین راه به پای چو تویی نیست بروهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی
* غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
* که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
شعر کامل
حافظ
* عاشقانی که باخبر میرند
* پیش معشوق چون شکر میرند
شعر کامل
مولوی