سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 377

1. به صنوبر قد دلکشش اگر ای صبا گذری کنی

2. ز هوای جان حزین من دل خسته را خبری کنی

3. چو رسی به کعبه وصل او بکنی مقام و از ره گذر

4. ز پی دعا نفسی زنی ز سر صفا گذری کنی

5. اگرت مجال نفس زدن بود از زبان منش بگو

6. که چه باشد ار به وصالت این شب تیره را سحری کنی

7. به زیارتی چه شود که بر سر خاکیان قدمی نهی

8. به عیادتی چه زیان دهد که به حال ما نظری کنی؟

9. سحری وصال تو از خدا به دعای شب طلبیده‌ام

10. مگر ای سحر نفسی زنی مگر ای دعا اثری کنی

11. خجلم که چون برت آورم می لعل اشک و کباب دل

12. اگر از درون خراب من طمعی به ما حضری کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سهی سرو آن زمان شد در چمن سست
* که سیمین نار تو بر نارون رست
شعر کامل
نظامی
* فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
* تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر کامل
حافظ
* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری