سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 91

1. اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست

2. مباد شاد، بدین غم، دلی که خرم نیست

3. همه جهان، به غمش خرمند و مسکین ما

4. کزان صنم به غمی، قانعیم و آن هم نیست

5. حسد برم که چرا دیگری خورد، غم تو

6. مرا به دولت عشق تو گر چه غم، کم نیست

7. مرا که زخم جفا خورده‌ام، دوا فرما

8. به ضربتی دگرم، کاحتیاج مرهم نیست

9. دلم که دست به حبل المتین زلف تو زد

10. ز ملک کوته عمرش، چه غم، که محکم نیست

11. مجوی محرم و همدم طلب مکن، سلمان

12. که در دیار تو، محرم نماند و همدم نیست

13. مگو به باد، غم دل که باد را در دل

14. اگر چه آمد و شد هست، لیک محرم نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرغ دلم باز پریدن گرفت
* طوطی جان قند چریدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* گویند به هم مردم عالم گله خویش
* پیش که روم من که زعالم گله دارم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر از سرو قدان مهر طمع می‌داری
* از بن زهر گیا مهر گیاه می‌طلبی
شعر کامل
خواجوی کرمانی